دقیقا! خیلی دیگه چیزارو بلد شده بود
قضیه اش با برادر من همون موقع تموم شد
حالا اون وسط من کلی حرص میخوردم به خاطرشون!
پسره فعلا شرایط ازدواج نداره و منتظرن شرایطش اوکی بشه بعد بیاد خواستگاری!
دوسه سال پیش یه شب تو مهمونی بودیم خونه ی داییم
بعد من کار درسی توی نت داشتم یه تبلت دستم بود
دیدم گفت آجی میشه از اون فیلما برای من دانلود کنی بدی ببینم!؟؟
منم گفتم جااااااااانم!؟
واقعا برام قابل هضم نبود
بعد که باهاش تندی کردم دیدم گفتم خب چرا اینقدر جوش میاری
تو دانلود نکنی میرم خودم از اینترنت میگیرم نگاه می کنم
منم گفتم خب برو به جهنم!
یا اینکه اون تقریبا کل حرفاش رو با من میزد
بعد که من چیزی راجب عشق و عاشقی اینا پیش اون نمی گفتم
تعجب میکرد و همیشه گلایه داشت که چرا من بهش چیزی نمیگم
بعد گفت من دیگه بچه نیستم و بزرگ شدم
دوس دارم باهام حرفات رو در میون بذاری
منم گفتم خب چیزی نبوده و نیست که بخوام بهت بگم!
ولی نکته ای که درمورد جوون و نوجوون های امروزی هست به خصوص مدرسه ای ها
واقعا نگران کننده است
هم سن های ما که قبلنا مدرسه می رفتیم نه موبایلی بود نه خبری از این همه داستان ها و حاشیه ها
همین دختر خاله ام می گفت تو کلاسمون فقط 4 نفرن که با جنس مقابل دوست نیستن!!!!!!!
گاهی حرفایی میزد من دیگه میخواستم شاخ در بیارم!
یا اینکه پارسال یه آمار تو یکی از شهرای ایران دیدم
تو یه کلاس 20 نفره ی دخترونه
16 تاشون رابطه ی جنسی رو تجربه کرده بودن!!!!!!!!!!!
دیگه مغزم سوت میکشید واقعا!
ویرایش توسط یلدا 25 : 05-14-2018 در ساعت 02:26 AM
بله واقعا زمان ما یه اینترنت دایالاپ بود که نیم ساعت طول میکشید گوگل رو بیاره تازه
مثلا تو مدرسه دختر خالتون نمیفهمن که اینا با پسرن؟؟ دست معلم و ناظما درد نکنه...همه چیو تو دوران مدرسه تجربه کردن
اوهوم!!!!
حالا من خودم با اینکه چند سال بود اینترنت داشتم از اون فیلما ندیده بودم!
اعتراف کنم یه سری اطلاعاتش از من بیشتر بود فکر کنم!!!
نه دهه ی شصتی نیست ، متولد 77 هست!
نه فکر نکنم
چون خداروشکر اصلا فرصتی نمیشد این دو تا بیرون هم رو ببینن
دیگه هر روز با پیام و تلفن حرف میزدن با هم
مثلا پسره هم خیلی غیرتی بودش!
والا ما مدرسه میرفتیم، پیش دانشگاهی دیگه دخترای گنده ای شده بودیم
رومون نمیشد رو حرفای دبیرامون حرفی بزنیم یا بخوایم به کسی توهینی کنیم
انصافا 90 درصد بچه ها هم سرشون فقط تو درس بودش
ولی این ها مثلا این دختره راهنمایی بود با زن دایی من که معلمشون بود دعوا میکرد همیشه!!!
حتی گاهی کاربه خونواده ها میکشید
دیگه بقیه میگن این دختر حاضرجواب هست و این حرفا!
وقتی اون حرف فیلم رو زد من راستش ترسیدم
ولی اون خیلی راحت میخندید می گفت نمیشه وگرنه خودم برات عملی اجرا میکردم ببینی!!!
بعد من قیافه ام این شکلی شده بود!
بله دقیقا
ماشالله الان سیم کارت میبرن مدرسه، لوازم آرایش
یهویی میبینی دختره دم مدرسه آرایششو میکنه بعد میره تو خیابون!
همین دختر خاله ام یه ترم معدلش یه نمره کم شد
خاله ام موبایلش رو گرفته بود برای تنبیه!
بعد اصرار کرد که به خاله ام بگم پسش بده
میگفت یکی از دوستام حدود سی تا خط تلفن داره!!!!!!
اصلا چیزای عجیب غریب
واقعا زمونه جوری شده یه بچه ی سالم تربیت کردن شده یه کار خیلییییییی سخت!
حالا معلم ها هم بفهمن اونقدر بی ادب هستن بعضی هاشون راحت به دبیرا توهین میکنن!
و خیلی هم حاضر جواب
به دور از چشم اونا اینکارو میکنن
ما یه استاد داشتیم یه خانومی بود که هنرستان دخترونه هم تدریس داشت
بعد همیشه می گفت بچه ها از این داستان های دوست پسرهاشون بهم میگن!
واقعا خیلی تعجب کردم...اخه تو فامیل بچه مدرسه ای نداریم فک نمیکردم اوضاع اینجوری باشه اونم دخترا بشینن از این کارا بکنن
بله متاسفانه!
بعد گاهی به من می گفت از کجا می دونی پسرای فامیل با دخترا نیستن!؟
منم گفتم خب من حاضرم رو داداشای خودم قسم بخورم! دیدم گفت خیلیخوش یبینی آجی!
گفتم خب پسری که دوست دختر اینا داشته باشه راحت گوشی و لپتاپ ایناش رو نمیذاره دم دست برادر خواهرش!
بله متاسفانه دیگه میشنیدین حرفاش رو کلا حال ادم بد میشد!
بعد براش سوال بود که من چرا تعجب می کنم
بعد گفتم خب اون دوستت که سی تا خط تلفن داره چجوری قاطی نمیکنه و خب واسه چیه این همه شماره!؟
گفت خب آجی برای اینه که دوست پسرهای زیادی داره و رو هر کدوم از خط ها اسم هاشون رو نوشته و این حرفا!!!!
بعد که من می گفتم زمان ما اینجوری نبوده، میخندید
گفت شماها که کلا مثبتین!
بله دقیقا!
آخه استاد ما باهاشون مهربون بوده
دیگه اونا هم راحت حرفاشونو بهش زده بودن!
بعد ایشونم مشاوره میداده!
حالا ما که دانشجو بودیم وضعمون اون مدلی نبود!
لابد به همدیگه هم پز میدن که من اینقدر دوس پسر دارم تازه رابطه هم دارم تو چطور
حق دارین
ما تو فامیل کل رینج های سنی رو داریم تقریبا
بعد من معمولا با دخترها تمام سن ارتباط دارم دیگه وضعشون رو میدونم
حالا یه دختردایی دبستانی دارم وقتی میبینم با مادرش گاهی عصبانی حرف میزنه کلی تعجب می کنم
کلا خیلی بلا شدن بچه ها
جوری تو خونه گاهی جیغ میکشه همسایه ها هم فکر کنم دیونه بشن از دستش!
همین دخترداییم قبلنا ماهواره داشتن، پای ثابت تمام فیلم های جم تی وی بودش!
بعد رفته بود لب های مادرش رو بوس کرده بود گفته بود مامان عاشقتم!
بعد زن داییم پرسیده بود چرا اینککارو می کنی
گفته بود خب تو فیلم پسر دختره اینجوری میکردن و گفتن عاشق همن دیگه!
زیر 7 ساله ها هم که دیگه بچه نیستن اکثرا
گودزیلان
یه سری عروسی بودیم بعد دو تا از پسر دخترای سه چهارساله ی فامیل
رفته بودن گوشه ی سکوی رقص
بعد پسره رفت نزدیک دختره رو بوسید!
یعنی دیگه منفجر شده بودیم از خنده!
منم اول دیدم این چیزارو از تعجب داشتم شاخ در میاوردم
بچه مدرسه ای و این همه داستان ها!
پدرمادرها هم حریفشون نمیشن
دیگه معلم های طفلی چیکارشون کنند!
ازشون هیچی بعید نیست!
حالا این دختر خاله ی من یه مدت خیلی پررو شده بود
مثلا تو جمع با من شوخی نامناسب میکرد!
یا یهویی یه چیزی می گفت
در حالیکه من اصلا تو جمع های دوستانه هم اون مدلی شوخی نکردم با کسی
بعد دیگه حتی مادرم اینا ناراحت شدن ، گفتن زیادی بهش رو دادی!
دیگه مجبور شدم تذکر بدم بهش!
کلا این موارد روی همه ی جنبه های زندگی تاثیرات زیادی میذاره.
دقیقااا
اتفاقا یه سری نوه ی عموی من این رو گفته بود!
دختره 5 سالشه و به دو زبان انگلیسی و اسپانیایی حرف میزنه
بعد زن عموم گفته بود برای اینکه تنها نباشی به پدرمادرت میگیم برات یه خواهر یا برادر از بازار بخرن!
بعد دختره گفته بود واه مامان بزرگ مگه عروسکه از بازار بخرن
برای اینکه بچه دنیا بیاد باید دو نفر با هم ازدواج کنن بعد بچه دار میشن بازار چیه!
کلی هم زن عموم رو مسخره کرده بود!
راستش من یه مدت خیلی نصیحتش می کردم
بعد دیدم نه بابا خانوم تو فضای عشق و عاشقی سیر میکنه و کلا ککش نمیگزه دیگه گفتم هر جور خودت میخوای
من دلم میسوخت براش و برای خاله ام اینا
گاهی هم می گفتم قید این پسره رو بزن
و کیس های مناسب تری بعدها برای ازدواجت هستش
گفت واه آجی دیگه ازت ناراحت میشما
اون پسره اسم داره و بعدشم شوهر منه لطفا باهاش مهربون باش!
واااای عالی بود...دیگه اینا بلوغ زود رس نیست از بدو تولد بالغ شدنخیلی سخته بچه انصافا
بله واقعاا
به خصوص بچه های شهرای بزرگ
دیگه خیلی بلا هستن بعضی هاشون
چند روز پیش یه کلیپ دیدم تو یه مهدکودک
بعد یه دختره4-5 ساله به یکی از بچه ها که پسر بود میگفت دوستت دارم!
بعد مربیه پرسید از چیش خوشت میاد
نگاه پسره میکرد گفت خب خوشگله من دوسش دارم!
یعنی ماها با همچین گودزیلاهایی طرفیم!
برای تنظیم آره جدا بود
ولی درسهای دیگه داشتیم ما مثل جمعیت شناسی و جامعه شناسی اینا! دیگه مختلط بود
حالا ربطش به رشته ی ما رو خدا میداند!
ولی خب کلا بد هم نبودن
دیگه استادا مرد هم بودن
ماشالله مردا هم با اعتماد به نفس و ریلکس حرف میزدن
تازه کنفرانس هم میدادیم ما!
راجب مسائل زناشویی اینا
افزایش جمعیت و مسائلی از این دست
طلاق ها و دلایلشون
حتی یه بار زندگی یکی از بچه ها که پدرمادرش طلاق گرفته بودن رو بررسی میکردیم سر کلاس!
حالا من همیشه جلو مینشستم کسی ندید منو که خجالت میکشم!
حالا ما دخترها تمام وقت سرمون پایین بود
آرتروز گردن میگرفتیم دیگه!
ویرایش توسط یلدا 25 : 05-14-2018 در ساعت 03:22 AM
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)